بهداشت روان (بخش اول )
- Details
- Category: آموزش گروه هدف252
- Published on 04 September 2010
- Hits: 319770
مقدمه
روان شناسي علم مطالعه رفتار آدمي است. بيشتر توجه روان شناسان، امروزه صرف يافتن راههاي مناسب براي حل مشكلات رواني است كه انسانها در برخورد با مسائل روزمره و عملي با آن روبرو هستند. كمتر كسي در برابر بيماريهاي رواني مصونيت دارد. البته دانستن اين كه هر كسي ممكن است گرفتار ناراحتي رواني شود، خود به خود كافي نيست، زيرا بهداشت رواني تنها به تشريح علل اختلالات رواني منحصر نيست، بلكه هدف اصلي آن پيشگيري از وقوع ناراحتيها است.
وجود افراد سالم، از شرايط مهم و اساسي براي رشد يك جامعه است. جامعهاي كه به سلامت جسم و روان اعضاي خود توجه ميكند، ضمن عدم صرف هزينههاي سرسام آور درماني، انسانهايي سالم نيز پرورش ميدهد كه اين خود ضامن رشد فردي واجتماعي آن جامعه است.
معني و مفهوم بهداشت رواني
اگر بهترين دفاع، تهاجم خوب است، بنابراين ارتقاي سلامت نيز بهترين شكل بهداشت رواني به شمار ميايد. سازمان جهاني بهداشت، بهداشت رواني را چنين تعريف ميكند «فرايند تواناسازي مردم براي بهبود افزايش تسلط بر سلامتشان». ديگر متخصصان بهداشت، بهداشت رواني را به اين صورت تعريف كردهاند: «علم و هنر كمك به مردم براي تغيير شيوه زندگيشان به منظور رسيدن به كمال مطلوب سلامتي».
عنصر اساسي در هر تعريفي كه از بهداشت رواني ارائه ميشود، مفهوم پيش گيري است. پيشگيري را ميتوان از دو ديدگاه بررسي كرد: ديدگاه موقعيت مدار و ديدگاه فرد مدار. در ديدگاه پيشگيري موقعيت مدار، تلاش متخصصان بهداشت و سلامت رواني متوجه كاهش علل محيطي و موقعيتي رفتار غيرعادي است؛ و در ديدگاه پيشگيري فردمدار، بر تواناييهاي فرد در مقابله با شرايطي كه امكان دارد به رفتار ناسازگار منجر گردد تأكيد ميشود.
پيش گيري را چه با ديدگاه موقعيت مدار و چه با ديدگاه فرد مدار، ميتوان در سه سطح انجام داد: پيشگيري اوليه، پيشگيري ثانويه و پيشگيري ثالث.
الف) پيشگيري اوليه :
در پيش گيري اوليه كاهش موارد جديد اختلال رواني در يك جامعه مورد توجه قرار دارد. هدف اين پيشگيري جلوگيري از ابتلاي جمعيت سالم و عادي به اختلال رواني است. مثلاً اگر معلوم شود كه بسياري از اختلالهاي رواني ناشي از فشار رواني و ناكاميهاي فرد در زندگي اجتماعي است، جامعه ميتواند با دادن آگاهي و آموزش، ساير افراد را در مقابل استرس و فشارهاي روزمره مقاوم نمايد. امروزه از طريق آموزشهاي رسمي (مدارش و دانشگاهها) و يا از طريق آموزش غيررسمي (رسانههاي جمعي= راديو و تلويزيون، روزنامهها و مجلات) توانستهاند ميزان ابتلا به اختلالات رواني را كاهش دهند.
ب) پيشگيري ثانويه:
در پيش گيري ثانويه، هدف اوليه درمان كامل يك اختلال است ولي هدف ثانويه ميتواند كنترل بيماري باشد. در اين پيشگيري، درمان بر روي جمعيت مبتلا متمركز ميشود. بطور مثال يكي از اختلالها ، اختلال افسردگي است و در آن با كمك به بيمار براي غلبه به بيماري، در وهله اول از گسترش هرچه بيشتر بيماري او جلوگيري كرده و در مرحله بعد، با اتخاذ شيوههاي درماني مناسب، سعي ميشود كه بيمار به وضعيت مناسبتر و متقاعدتري دست يابد تا بتواند با محيط خود سازگار شود.
ج) پيش گيري ثالث:
هدف اين پيشگيري كاهش آسيبهايي است كه در نتيجه اختلال حاصل شده است. بر اساس اين پيشگيري از طريق توان بخشي و حمايتهاي اجتماعي ميتوان ميزان آسيب را به حداقل رساند، هر چند كه ممكن است هيچ گاه بهبودي كامل حاصل نشود. براي مثال، پس از مرگ يكي از نزديكان، فشار رواني بر نزديكان ايجاد ميشود كه امكان جلوگيري از آن وجود ندارد. مشاوره يا گروه درماني بعد از اين گونه حوادث ممكن است حمايتهاي اجتماعي مناسبي را فراهم سازد كه آسيب پذيري فرد را در برابر فشار رواني كاهشميدهد.
ضرورت بهداشت رواني
سلامتي يك امر اساسي و مهم در زندگي انسان است. بر اساس آمارهاي موجود نيمي از مرگ و ميرها در نتيجه رفتارها و روشهاي غلط زندگي است. در قرون گذشته انسانها بيشتر به خاطر بيماريهاي ميكروبي و عدم بهداشت جسماني و يا حوادث طبيعي ميمردند ولي امروزه مرگها اغلب در نتيجه روشهاي غلط زندگي است. مثالهايي آشنا در اين مورد شامل بيماري سرطان ريه به خاطر استفاده از سيگار، مرگهاي ناشي از استفاده از غذاهاي نامناسب و يا عدم فعاليتهاي جسماني، بيماريهاي ناشي از تماس با مواد سمي و شيميايي، هم چنين آتشسوزي، تصادفات رانندگي و ... ميباشد .
بررسي و مطالعه انجام يافته در شهر تهران در سال 1378 نشان ميدهد كه بيماريهاي دستگاه گردش خون، سرطان و ساير تومورها، سوانح ، مسموميتها و خودكشيها، عوارض حاملگي – زايمان نفاسي، حالات بد تعريف شده، بيماريهاي عفوني و انگلي ، بيماريهاي دستگاه تنفسي و دستگاه گوارشي به ترتيب بيشترين علت مرگ و مير بوده است.
خانواده نقش مهمي در تأمين بهداشت رواني افراد دارد. در ذيل نقش خانواده از سه جنبه بررسي ميشود:
الف) نقش خانواده در سلامت رواني:
پايههاي رشد رواني اجتماعي كودكان ، احساس ايمني و ارضاي عاطفي آنان در سالهاي اوليه كودكي پي ريزي ميگردد، زيرا تفاهم، سازگاري و محبت موجود در محيط خانواده، در تقويت حس اعتماد به نفس و پرورش نيروي سازنده در كودكان و نوجوانان بسيار حائز اهميت است.
در يك خانواده عادي، والدين ضمن همبستگي و احترام متقابل نسبت به يكديگر در برخورد با فرزندان ، روش هماهنگ و يكسان را در پيش ميگيرند و در نتيجه، فرزندان احساس ميكنند كه رابطه والدين، صميمي است، زيرا كودك و نوجوان بايد والدين خود را منبع شادي، امنيت عاطفي، ارضاي خاطر جسمي و رواني دانسته و آنان را پناهگاه خويش بدانند.
بيتوجهي والدين به سالم سازي محيط رواني – اجتماعي و فقدان روابط مناسب در بيشتر موارد، كودكان و نوجوانان را با كمبودهاي عاطفي مواجه ميسازد. لذا ريشه رفتارهاي نابهنجار كودكان و نوجوانان، انحرافات و بزهكاريها را بايد در سنين اوليه كودكي و در ميان خانواده جستجو كرد، به همين دليل براي شناخت علت ناسازگاريهاي كودكان و نوجوانان و پيدايش اختلالهاي رفتاري، بيش از هر چيز آگاهي از وضعيت خانواده آنان ضرورت دارد.
به طور كلي اصولي كه بايد پدر و مادر، به عنوان والدين كودك و نوجوان، هميشه در نظر داشته باشند، عبارتند از: هماهنگي در انضباط و تربيت كودكان و نوجوانان، يگانگي در انتظار و توقع از آنان با توجه به تفاوتهاي فردي و محدوديتهاي موجود و جلوگيري از وقوع مسائلي كه موجب ايجاد هيجان ناخوشايند در كودك و نوجوان ميگردد.
ب) نقش خانواده در پيشگيري از پيدايش اختلالات جسمي و رواني در كودكان:
توجه والدين، بخصوص مادران به نكات و دستورالعملهاي زير ميتواند در حفظ سلامتي آنان و سلامت جسمي و رواني در كودكان آنها كاملاً مؤثر واقع گردد.
1- مراجعه به پزشك به طور منظم، در تمام دوران بارداري و انجام آزمايشهاي پزشكي، كمك بزرگي در پيشبيني ضايعات احتمالي ميكند.
2- مادران بايد در جلوگيري از بيماريهاي مسري بويژه سرخجه در سه ماهه اوليه دوران بارداري بسيار بكوشند. همچنين ابتلاء والدين به بيماري سيفليس در كودك نارساييهاي هوش ايجاد ميكند.
3- اعتياد والدين به مشروبات الكلي از عوامل موثر در عقب ماندگي ذهني است. بخصوص مادران بايد از استعمال مواد مخدر و دخانيات خودداري كنند.
4- مسموميتهاي دوران بارداري و وارد شدن ضربه بر شكم مادر، به خصوص در ماههاي آخر بارداري موجب عقب ماندگي ذهني ميگردد.
5- با توجه به زيانهاي جبران ناپذير اشعه ايكس و راديواكتيو، مادران بايد از انجام آزمايشهاي راديولوژي به ويژه در ماههاي اوليه بارداري خودداري كنند (مگر در صورت نياز مبرم و تحت نظر پزشك ).
6- مادران با رژيم غذايي مناسب و كافي ميتوانند از ايجاد ناهنجارها جلوگيري كنند، زيرا سوء تغذيه و كمبود ويتامينهاي ضروري ممكن است موجب ايجاد عقب ماندگي ذهني گردد.
7- مادران در تأمين بهداشت جسم و روان بكوشند و حتي الامكان اضطراب و پريشاني به خود راه ندهند، زيرا اضطرابها و هيجانات ناگهاني و مستمر در دوران بارداري، موجب ايجاد تغييرات در غدد داخلي ميشود و باعث عقب ماندگي و ركود ذهني در كودك ميگردد.
8- پدران نيز مسئووليت ايجاد تسهيلات لازم، به خصوص فراهم كردن آرامش رواني و عاطفي مادر را به عهده دارند.
9- مراجعه به مراكز مشاوره ژنتيكي براي افرادي كه ميخواهند ازدواج كنند بويژه در موارد ازدواج خويشاوندي و يا بالا بودن سن مادر و خانوادههايي كه داراي يك فرزند عقب مانده يا معلول هستند از ضروريات است.
ج) نقش خانواده در آگاهي دادن به جوانان در زمينه ازدواج :
از مهمترين انتخابهاي دوره جواني، انتخاب همسر است، در مكتب اسلام به ازدواج و انتخاب همسر، بسيار اهميت داده شده است. ازدواج و تشكيل خانواده از نظر بهداشت رواني اهميت فراوان دارد. خانوادهها بايد به فرزندان خود تفهيم كنند كه ازدواجي موفق و پايدار است كه زن و مرد هر دو موقعيت خود را درك كنند و درصدد تطبيق شرايط خود با نيازهاي خانواده و مخصوصاً كودكان برآيند. يكي از علل عمده اختلالات رواني در كودكان و نوجوانان، گسسته شدن روابط خانوادگي يا اختلافات شديد بين اعضاي خانواده است. شكي نيست كه در ازدواج، سازش دائمي و صبر و گذشت فراوان لازم است.
مهمترين عوامل توافق در ازدواج عبارتند از:
1- رشد عاطفي و فكري
2- تشابه مذهبي
3- تشابه علايق ، انتظارات و طرز تفكر
4- تشابه تحصيلي و طبقاتي.
منابع
الف) منابع فارسي
1- اميني، شهريار : 1383 ، اصول بهداشت روان، ماهنامه تربيت، معاونت آموزش و پرورش نظري و مهارتي وزارت آموزش و پرورش.
2- پور مقدس، علي : 1367، روان شناسي سازگاري ، مؤسسه انتشاراتي مشعل، اصفهان.
3- زينالي ، حمداله: 1385 ، بهداشت رواني در خانواده ، ماهنامه تربيت ، معاونت آموزش و پرورش نظري و مهارتي وزارت آموزش و پرورش.
4- فراهاني ، محمد نقي؛ كرمي نوري ، رضا: 1383 ، روان شناسي سال سوم ادبيات و علوم انساني ، شركت چاپ و نشر كتابهاي درسي ايران، تهران.
5- كديور ، پروين: 1382 ، روان شناسي تربيتي ، انتشارات سمت ، تهران.
6- گنجي ، حمزه و همكاران: 1376 ، روان شناسي سال سوم ادبيات و علوم انساني ، شركت چاپ و نشر كتابهاي درسي ايران، تهران.
7- فرهاني، محمدنقي، گرمي نوري، رضا: روان شناسي سوم متوسطه، شركت چاپ و نشر كتابهاي درسي ايران، چاپ سوم، 1383، صص 151- 149.
8- فراهاني ، محمدنقي؛ كرمي نوري، رضا: روان شناسي سال سوم متوسطه، شركت چاپ و نشر كتابهاي درسي ايران ، 1383 ، ص 121 .
9- گنجي، حمزه و همكاران: روان شناسي سال سوم متوسطه ، شركت چاپ و نشر كتابهاي درسي ايران، 1376، ص 107 .
10- همان منبع ، ص 113 – 111 .
11- منبع قبلي ، ص 114 .
12- اميني ، شهريار : اصول بهداشت روان ، ماهنامه تربيت ، 1383 ، ص 40 و 41
13- فراهاني ، محمدنقي؛ كرمي نوري، رضا: روان شناسي سال سوم متوسطه، شركت چاپ و نشر كتابهاي درسي ايران ، 1383 ، ص 126 .
14- زينالي ، حمداله: بهداشت رواني در خانواده ، ماهنامه تربيت ، 1385 ، ص 62.
ب) منابع انگليسي:
1- S. S Chauhan, Mental Hygiene 2 nd (New Deth Allied Publishers Limited, 1991).
2- Hari S. Chandra , Psychological Tips For Effective studying. – www. Dbmoz . com
نقش محبت و قاطعيت در تربيت فرزندان
- Details
- Category: آموزش گروه هدف252
- Published on 04 September 2010
- Hits: 245501
معمولا والدين در تربيت فرزندان خود مرتكب اشتباهات مشتركي ميشوند. اين گونه خطاهاي تربيتي والدين را ميتوان درطرحي ساده طبقهبندي كرد.
الگوي تربيتي بيمحبتي و سختگيري :
اكثر علايم عصبي كه روزانه در افراد مشاهده ميكنيم، از طريق اين الگو به وجود ميآيد. نگراني، تنش، اضطراب، افسردگي و در نهايت خودكشي، خصوصيات عاطفي و هيجانياي هستند كه به واسطه اين الگوي تربيتي ايجاد ميشوند.
كودكاني كه براساس اين الگو تربيت ميشوند، معمولا به ترسهاي غيرمنطقي مانند ترس از حيوانات، تاريكي، آسيبديدگي، موفق نشدن و... مبتلا ميشوند.
اين ترسها با سرزنش هر چه بيشتر والدين، بيشتر آشكار ميشوند. والديني هم كه مطابق با اين الگو با فرزندان خود رفتار ميكنند، مقررات شديد و سختي را وضع ميكنند كه موجب ميشود در نهايت ميان آنها و فرزندانشان روابط ارباب و رعيتي ايجاد شود. با ادامه اين روند، جهان در نزد كودك به دو بخش حقارت و برتري تقسيم ميشود كه در انتهاي بخش حقارت، خود كودك و در انتهاي ديگر والدينش قرار ميگيرند. والدين در اين الگو كودك را به دليل ناتوانيهايش سرزنش ميكنند اما به او اجازه چون و چرا داده نميشود. هر خطايي كه از كودك سر بزند، فورا با او برخورد ميشود و اين سرزنشها و برخوردهاي مداوم باعث ميشود در ذهن كودك تصور ضعيفي از خودش به وجود آيد و اعتماد به نفسش كاهش يابد و رفتارش بدتر شود و موجب ميشود به زودي باور كند آنچه درباره او تصور ميكنند، حقيقت محض است.
الگوي تربيتي محبت و عدم قاطعيت
امروزه كودكان بسياري را ميبينيم كه از زير بار مسووليت شانه خالي ميكنند، پرتوقع هستند و احساس ميكنند همه دنيا به آنها بدهكارند. اين گونه كودكان با مشكلاتي چون بيحوصلگي، نارضايتي از زندگي و درك اين نكته كه از استعدادهاي خود به نحو مطلوب استفاده نكردهاند، دست به گريباناند.آنها درماندگي و ناتواني خود را درك ميكنند اما از اعتماد به نفس لازم براي رفع اين نقايص برخوردار نيستند، بنابراين تنها كاري كه از دست آنها برميآيد، درخواست و تقاضاي بيشتر از والدينشان است. اين الگوي تربيتي، كودكاني لوس، ضعيفالنفس، وابسته و از لحاظ عاطفي نيز كودك صفت تربيت ميكند. از كودكي كه با مهرباني و ملاحظه بيش از حدي با او رفتار ميشود، اجازه هر كاري دارد و تقاضاي كمي از او ميشود و محدوديتي برايش نيست، نميتوان انتظارات زيادي داشت.
رايجترين اشتباهي كه والدين در اين الگوي تربيتي مرتكب ميشوند، اين است كه اعتقاد دارند كودكان نبايد ناكام و ناراحت شوند. بايد كودك را وادار كرد تا با سعي و تلاش خود به اهدافش دست يابد و نبايد هر چيزي را كه ميخواهد در اختيارش قرار داد. در غير اين صورت، او هرگز نخواهد آموخت كه بدون ديگران و به تنهايي از عهده كارهاي خود برمي¬آيد.كودكي كه به دليل رفتار بيش از حد محبتآميز والدينش صبر و تحمل در برابر ناملايمات و سختيها را نياموخته است، در بزرگسالي با مشكلات فراواني رو به رو خواهد شد. ممكن است قوانين اجتماعي را زير پا بگذارد يا ناديده بگيرد اما درك نكند كه قانون، همچون والدينش بخشش ندارد و از اشتباهاتش چشمپوشي نخواهد كرد. اين گونه افراد در زندگي زناشويي و اجتماعي نيز انتظار دارند همه تابع هوسهاي آنان باشند و هنگامي كه خواستههاي آنها برآورده نميشود، خشمگين، آزرده خاطر، پرخاشگر و برآشفته ميشوند. ديدگاههاي ديگران هيچ اهميتي ندارد و تنها آرا و نظريات خودشان ارزشمند است. چنين افرادي با همسر و همكاران خود مشكلات بسياري خواهند داشت.
الگوي تربيتي بيمحبتي و عدم قاطعيت
اين الگو بسيار شبيه الگوي قبلي اما به مراتب مخربتر و ويرانگرتر از آن است. در الگوي قبلي، ارائه محبت و پذيرش از جانب والدين، مطلوب و دلپسند بود، هر چند كه به طريق مناسب و منطقي صورت نميگرفت.
اما در اين الگو، آن محبت و صميميت نيز وجود ندارد. در اين الگوي تربيتي اعتقاد بر اين است كه كودك به عمد بدرفتاري ميكند و اگر بخواهد ميتواند به سادگي در كارهايش موفق شود. اين واقعيت كه كودك پس از اينكه مورد سرزنش قرار گرفت، سعي نميكند رفتار خود را بهتر كند، براي والدين دليلي بر ناسپاسي و بيارزشي ذاتي اوست، بنابراين رفتار خوب زماني از كودك سر ميزند كه بخواهد هديه و پاداشي دريافت كند و با خشنود كردن والدينش جايزهاي بگيرد. كودك در چنين شرايطي دچار سردرگمي ميشود، چرا كه اگر بدرفتاري كند، طرد ميشود اما اگر بدرفتاري نكند، مورد تشويق والدينش قرار نميگيرد. او همواره در خور سرزنش است، اعم از اينكه كار ناشايستي از او سر بزند يا خير.
در چنين شرايط آشفتهاي، راهي براي كسب موفقيت وجود ندارد. در نتيجه كودك خشمگين و رنجيده خاطر ميشود. در اين زمان احساسات خصمانه خويش را يا در خود ميريزد و يا به نزديكان خود و به طور كلي به اجتماع منتقل ميكند. قاطعيت نداشتن والدين در اين الگو، يكي از دلايلي است كه موجب ميشود كودكان آشوبگرانه عمل كنند. بيشتر رفتارهاي ضد اجتماعي كه امروزه شاهد آن هستيم، ناشي از اين الگوي تربيتي است. در رفتارهايي از قبيل مصرف مشروبات الكلي، دزديهاي كوچك، تشكيل گروههاي ولگرد و تبهكار و ... ميتوان ردپاي اين الگوي تربيتي را مشاهده كرد. اگر عوارض اين الگوي تربيتي در دوره جواني و نوجواني اصلاح نشود، در بزرگسالي موجب بروز انواع ديگري از رفتارهاي ضد اجتماعي خواهد شد.
الگوي تربيتي محبت و قاطعيت
والديني كه از اين الگو پيروي ميكنند، معتقدند كه نبايد درباره رفتارهاي كودك سخن بگويند، يعني هميشه بر رفتار كودك تاكيد دارند و هرگز كودك يا شخصيتش را مخاطب قرار نميدهند. مثلا به كودك ميگويند
پسرم، من دوست ندارم كه تو با خواهر و برادرت با تندي صحبت كني و هرگز به او نميگويند: من تو را دوست ندارم، زيرا با تندي صحبت ميكني. اين گونه والدين به ذات نيك همه انسانها و ارزش وجودي آنها ايمان دارند و معتقدند كه اگر به نيكي و خوبي بها داده شود، شكوفا خواهد شد. اين گونه والدين ميدانند كه زندگي سرشار از مشكلات و ناكامي است و هيچ كودكي نميتواند اين ناملايمات را تحمل كند، مگر آنكه والدين او را براي مقابله با اين ناملايمات آماده كنند. آنها اعتقاد دارند كه رفتارهاي اشتباه كودكان براي رسيدن به بلوغ فكري و مقابله با مشكلات دوران بزرگسالي ضروري است و در هنگام آموزش فرزندان خود، بدون كوچكترين خشونت و فشاري به آنها ميآموزند كه با ارزشترين هديه در زندگي، خود نظمي است؛ چرا كه تمامي نعمات اين جهان مثلا ثروت به تدريج از بين ميروند، مگر آنكه با نظم و ترتيب و به نحو مطلوب مورد استفاده قرار بگيرند.
به همين دليل اينگونه والدين بيآنكه خشن باشند، قاطع و جدي هستند و فقط كودك خود را به دليل اينكه بياموزد تا رفتارهاي خود را اصلاح كند، تنبيه ميكنند، نه به اين علت كه مستحق تنبيه بوده است. در اين الگوي تربيتي، كودك هرگز طرد نميشود و فراتر از رفتارهاي ناشايستي كه از او سر ميزند، مورد توجه واقع ميشود و در همين حال جنبههاي مثبت او نيز در نظر گرفته ميشود. در انتقاد از كودك و تنبيه او به ندرت خشونت به خرج ميدهند و همواره انصاف را رعايت ميكنند.
آنها بيش از آنكه تنبيه كنند، از كودك تعريف و تمجيد ميكنند و ميدانند كه آنچه به طور مداوم به كودك ميگويند، در ذهن او نقش خواهد بست. در نتيجه تواناييها و جنبههاي مثبت كودك را گوشزد ميكنند.
الگوهای تربیتی
براساس شيوه تربيت كودكان ميتوان چهار الگوي تربيتي را تشخيص داد:
1) الگوي تربيتي مبتني بر بيمحبتي و سختگيري
2) الگوي تربيتي مبتني بر محبت و عدم قاطعيت
3) الگوي تربيتي مبتني بر بيمحبتي و عدم قاطعيت
4) الگوي تربيتي مبتني بر محبت و قاطعيت
تحقيقات و بررسيها حاكي از آن است كه در شكلگيري خصوصيات تربيتي كودك، الگوي تربيتي حاكم بر خانواده سهم به سزايي دارد. بنابراين لازم است كه هر يك از اين الگوها به طور جداگانه مورد بررسي قرار گيرند.
منبع: http://www.salamat.ir
نويسنده: رضا جعفري ندرآبادي
سلامت روان 1
- Details
- Category: آموزش گروه هدف252
- Published on 28 August 2010
- Hits: 5068
به نام خداوند بخشنده مهربان
مركز بهداشت رواني بنياد شهيد وامورايثارگران در راستاي برنامه هاي خود با هدف ارتقاء سطح كمي و كيفي سلامت روان پرسنل زحمتكش بنياد در نظر دارد، اقدام به تنظيم بروشورهايي با موضوعات سلامت روان، مديريت استرس، خانواده و آشفتگي¬هاي ارتباطي، مشكلات رفتاري كودكان و ساير زمينه هاي مرتبط كند. محتواي آموزشي اي كه پيش رو داريد بمناسبت هفته بهداشت روان،اولين شماره از اين سري است.
اجازه دهيد قبل از اينكه به بحث در باره موضوع سلامت روان بپردازيم، مفهوم آن را تعريف كنيم.
سلامت در تعريف سازمان بهداشت جهاني عبارت است از رفاه كامل جسمي، رواني واجتماعي و نه فقط فقدان بيماري يا معلوليت .
و اما سلامت روان : سلامت رواني به عنوان وضعيت رفاه و بهبودي اي تعريف شده كه طي آن هر فرد بتواند توانايي هاي بالقوه خويش را تحقق بخشد، بتواند با استرس هاي معمول در زندگي مقابله كند و به شكل سازنده اي به كار و فعاليت بپردازد و در اجتماعي كه به آن تعلق دارد نقش موثري ايفاء كند.
سلامت رواني به نحوه تفكر، احساس و عمل اشخاص بستگي دارد. بطور كلي افرادي كه از سلامت رواني برخوردار هستند، نسبت به زندگي نگرش مثبتي دارند، آماده برخورد با مشكلات زندگي هستند، در مورد خود و ديگران احساس خوبي دارندو در محيط كار و روابطشان مسئوليت پذير هستند. زيرا وقتي از سلامت رواني برخوردار باشيم انتظار بهترين چيزها را در زندگي داريم و آماده ايم با هر حادثه اي برخورد كنيم. شايد اين سئوال در ذهن ها ايجاد شود كه چرا بايد در مورد سلامت رواني بدانیم؟
راستي چرا ؟ مي توان گفت ما با آموختن ويژگي هاي سلامت رواني بهتر مي توانيم به روان متعادل دست پيدا كنيم. سلامت رواني ماننده سلامت جسماني است كه بايد به آن توجه كافي داشت. بسياري از مردم گاهي اوقات احساس افسردگي مي كنند همانگونه كه بسياري از آنها دچار سرماخوردگي مي شوند و براي همين است كه به افسردگي سرماخوردگي رواني گفته مي شود.
از آنجائي كه نمي توان از بروز همه بيماريهاي جسمي جلوگيري كرد بنابراين نمي توان از همه بيماريها و يا ناراحتي هاي رواني ايمن بود. سلامت رواني و سلامت جسمي هر دو براي متعالي زيستن و خوشبختي انسان ضروري است. دستيابي به سلامت رواني به هيچ وجه تصادفي نيست. آيا تا به حال به اين موضوع فكر كرده ايد كه با چه معياري و چگونه مي توان تشخيص داد كه از سلامت رواني برخوردار هستيم يا اينكه چه صفات اخلاقي را بايد در خود بيابيم تا ببينيم چقدر به سلامت روان نزديك هستيم پس با ما همراه باشيد:
1- دوست داشتن ديگران و نياز به دوست داشته شدن :
يكي از توانمنديها و نيازهاي اساسي انسان دوست داشتن ديگران و نياز به اينكه ديگران نيز او را دوست بدارند مي باشد. اين ويژگي مهمي است كه انسان بتواند ديگران را با تمامي خوبيها و بديهايي ونقاط قوت و ضعفي كه دارند بعنوان موجودي انساني بپذیرد ودوست داشته باشد.از سویی دیگر این نیاز در انسان دیده می شود که دیگران نیز اورا دوست بدارند این احساس نیاز باعث برقراری ارتباطات عاطفی با دیگران می گردد وافراد را دریک کانال ارتباطی متقابل قرار میدهد . بنابراين به نظر مي رسد اگر كسي در سنين اوليه زندگي از والدين خود و شيوه برخورد با آنها، عشق و دوست داشتن را دريافت نكند نخواهد توانست ارتباطات عاطفي مناسبي با ديگران برقرار كند و با بحران هاي عاطفي و هيجاني روبرو خواهد شد.
2- ابراز احساسات :
از جمله نقاط ضعف بعضي از انسانها اين است كه آنها نمي توانند احساساتشان را بطور مناسب بيان كنند. مخفي كردن احساسات نشانه سلامت رواني افراد نيست. بسياري از انسانها به دليل اينكه نمي توانند احساسات خود را بيان كنند يا بطور ناكارآمد بيان مي كنند، دچار بيماريهاي جسمي (مشكلات رواني تني ) يا چالش هاي بين فردي مي شوند. شايد بعضي از انسانها، به خاطر بياورند كه به دليل نداشتن توان ابراز احساسات مناسب دچار شكست هاي عاطفي و يا حرفه اي شده اند.
چه بسا يك كم رويي يا عدم قاطعيت در دادن پاسخ منفي به ديگران باعث بوجود آمدن مسائل زيادي برايتان شود و يا ممكن است شما احساس خود را در قالب نامناسبي مانند خشم ابراز كنيد كه نه تنها از بيان آن سرخورده شويد بلكه محبوبيت در بين ديگران و حتی جايگاه خود را نيز از دست بدهيد. بنابراين توان ابراز احساسات به شكلي کارآمد ( حتي ابراز خشم بطور مناسب ) يك از شاخص هاي سلامت روان است كه بايد به آن توجه نمود.
3- احساس احترام به خود و حس امنيت :
ارزش قائل شدن و خود را محترم شمردن يكي از صفاتي است كه سلامت روان افراد را تحت شعاع خود قرار مي دهدو بدنبال آن احساس امنيت ايجاد مي شود. احترام به خود مسير فكر كردن، احساس كردن و رفتار كردن است. به گونه اي كه فرد خود را مي پذيرد و به آن اعتماد و اعتقاد پيدا مي كند و براي آن احترام قائل مي شود.
وقتي فرد خود را مي پذيرد با آرامش و بدون اينكه خود را سرزنش كند نقاط قوت و ضعف خود را شناسايي كرده و با آنها زندگي مي كند، زمانيكه فرد به خود احترام مي گذارد خود را بعنوان موجود منحصر بفرد و ارزشمند وجانشین خداوند روی زمین در نظر گرفته و بنابراين رفتار درستي با خود خواهد داشت. دقيقا همين امر باعث خواهد شد كه ديگران نيز به وي احترام بگذارند. احترام به خود بدين معناست كه انسان علیرغم تغييرات و چالش هاي محيط اطراف احساس انسجام و يكپارچگي دروني داشته باشدوبه دنبال آن عميق ترين نيازها، آرزوها و اهداف شخصي اش برآورده مي شود.
4- قدرت و توان پذيرفتن تغييرات در زندگي :
تغيير جزء لاينفك زندگي است. در هر لحظه چه در محيط كار، زندگي و چه در بدن ما تغييراتي ايجاد مي شود. فردي كه از سلامت رواني برخوردار است مي پذيرد كه اين تغييرات وجود دارد و نبايد منتظر بماند تا در شرايط بدون تغيير و مطمئن اقدام به عمل كند. قدرت و توان پذيرفتن تغييرات يعني داشتن انعطاف كافي كه انسان بتواند با تغيير در شرايط كار و زندگي به راحتي كنار آيد و تغييرات موجب فروپاشي و عدم انسجام رواني نگردد. وابستگي به گذشته در شرايط تغيير اوضاع نشانه نداشتن امنيت خاطر و اعتماد به خويشتن است.
سختي و بي انعطافي اغلب از آن روست كه فرد به خود اطمينان نمي كند تا با شرايط ناآشنای جديد روبه رو گردد. اما بر عكس انعطاف پذيري نشانه سلامت رواني است. كسانيكه داراي سلامت رواني هستند از تغيير هراسي به دل راه نمي دهند و زمان واكنش را سرعت مي بخشند .
5- همراهي و همدلي كردن با ديگران :
همدلي كردن يعني توانايي نگريستن به مسائل ديگران از ديدگاه و تجربه هاي احساسي آنان. همدلي و همراهي كردن يعني درك احساسات و تجربه هاي ديگران. درك ديگران به معناي توجه و گوش سپردن واقعي به آنهاست. پذيرش ديگران همانگونه كه هستند نه آن گونه كه ما مي خواهيم بدون هيچ گونه قضاوت و ارزش گذاري. قضاوت درباره احساسات، رفتارها و تجربه هاي ديگران از انسان قاضي اي مي سازد كه در همه حال براي ديگران حكم صادر مي كنند و چه بسا با اين حكم ديگران را هميشه محكوم نمايد.
6- پذيرفتن اتفاقات زندگي و توانايي سازگاري با آنها :
گاهي در جريان زندگي ما با يكسري واقعيات تلخ مواجه مي شويم كه اگر توان پذيرش و برقراري رابطه با آن واقعيت را نداشته باشيم سلامت رواني خود را از دست داده ايم. مفاهيمي مانند اميد، ايمان ، صبر و حمايت هايي كه از غيب مي رسد در برخورد با اين واقعيات تلخ مي تواند كمك كننده باشد. مادري كه فرزندش را و يا خانوادهاي كه دارايي اش را دریك سانحه از دست مي دهد با پناه بردن به اميد، ايمان و توكل به خدا خود را آرام مي كند و چرخه زندگي خود را بدست مي گيرد. اين توانايي فرد نشان دهنده سلامت رواني وي است.
"امواج زندگي را بپذير حتي اگر گاهي ترا به قعر دريا ببرد. آن ماهي آسوده كه هميشه بر سطح آبها مي بيني مرده است . "
7- قدرت پذيرفتن اشتباه و آموختن از اشتباهات : عده اي از افراد يك عمر اشتباه مي كنند و نه تنها آن را نمي پذيرند بلكه اشتباهات تكراري خود را تجربه مي دانند. اذعان و اصلاح اشتباهات يكي از صفات سلامت رواني است و اين نشان دهنده توجه به حقايق و واقعيت است. واقعيت ها در مقايسه با باورها از اولويت بالاتر برخوردار است. اگر اعتماد به خود با احترام به حقايق رابطه داشته باشد در اين صورت اصلاح كردن يك اشتباه، بر وانمود نمودن به اشتباه نكردن مقدم مي شود. فردي كه از سلامت رواني برخوردار است هرگز از اين كه بگويد اشتباه كردم ، ابايي ندارد. افكار و رفتار تدافعي ، نشانه هاي نداشتن احساس امنيت خاطر، احساس گناه، احساس بي كفايتي و احساس شرم و خجالت هستند. فرد داراي عدم سلامت رواني قبول اشتباه را به حساب تحقير شدن خود مي گذارد. اشتباه كردن بخشي جداناپذير از زندگي انسانها و عامل بسياري ازآموختن هاست . اما آنچه كه دارای اهميت می باشد ، قدرت ابراز آن و بهره گيري از اشتباهات انجام شده است.
*********************
ایمان و اتکا به بخشنده و مهربان بی نهایت و تواناترین تکیه گاه که منشاء بیکران ترین آرامش هاست، جزء لاینفک از سلامت روان بشریت می باشد به نحوی که در حال حاضر معنویت درمانی در سراسر جهان بعنوان روشی بسیار مؤثر در کمک به درمان آسیب دیدگان سلامت روان مورد استفاده قرار می¬گیرد و مناجات با سرچشمه نیکی¬ها، آرامش بخش قلوب انسان های سرگردان در دنیایی پرهیاهو است.
مهربان خدای خوبم
از تو بخاطر آرامشی که به من ارزانی داشته¬ای
از تو بخاطر رفع تمامی داغدغه ها
رزق وروزی حلال و فراوانم
از تو بخاطر سلامتی جسم و جان و روح و شادی و نشاطم
از تو بخاطر عقل و خرد و آگاهی و دانشم
از تو برای نیت پاک و قلب پاک
از تو برای گشایش در امورم
از تو برای همنشینی با خوبانت
از تو برای خانواده مهربانم
از تو توفیق بندگیت
از تو برای میل به تحول و تولد دوباره ام
از تو برای جسمم
سـپاسگزارم
دوستان عزيز اميدواريم مطالبي را كه ملاحظه نموده ايد مورد توجه شما قرار گرفته باشد و با تفكر در مورد هر يك از آنها و جستجو و يافتن آن ويژگي در وجودتان لبخند رضايتي بر لبانتان جاري شده باشد و باز اميدواريم كه آنها را هر چه بيشترتقويت نمائید. قطعا وجود چنين صفاتي موجب احساس ارزشمندي و مفيد بودن و در نهايت احساس زندگي كردن در ما ايجاد خواهد كرد.
از اين پس مي خواهيم توسط بروشورها با شما ارتباط برقرار كنيم اما ارتباط ما يكسويه نخواهد بود. شما نيز مي توانيد با ما گفتگو نمائيد. مي توانيد سئوالات، انتقادات، پيشنهادات و حتي نيازهاي آموزشي خود را بيان كنيد.
پس با ما با آدرس هاي ذيل تماس بگيريد .
www.Isaarmhc.ir
info @ isaarmhc.ir
isaarmhc @ yahoo.com
سلامت و پيروز باشيد
تهیه : فهیمه لرستانی ـ طراحی: مهدیه رضایی
راههای دستیابی به آرامش
- Details
- Category: آموزش گروه هدف252
- Published on 04 September 2010
- Hits: 3851
1- جلوی گریه خود را نگیرید و گه گاهی گریه كنید.
2- دست كم تلاش کنید روزی 15 دقیقه را در سكوت بگذرانید و به نیازهای واقعی خود و نیز چیزهایی كه دارید فكر كنید. سكوت عصاره ی آرامش است، با زور نمی توان آن را ایجاد كرد، باید زمانی كه فرا رسید آن را بپذیرید. اگر برایتان امکان دارد دست كم روزی یك ساعت، تنها به اتاقی بروید و در را به روی خود ببندید.
3- افراد آرام به خود می گویند كه برای تغییر گذشته كاری نمی توان كرد، آنگاه از فكر ادامه زندگی لذت می برند.
4- وقتی احساس می كنید كه سرتان پر از فكرهای جور و واجور است و جای خالی در آن نیست، با قدم زدن، آنها را پاك كنید.
5- اگر نتوانید كسی را ببخشید، افكار خشمگین تان شما را برای همیشه با این افراد مرتبط خواهد كرد. شاد كردن دیگران، باعث آرامش می شود.
6- آرامش را از كودكان بیاموزید، ببینید كه چگونه در همان لحظه ای كه هستند، زندگی می كنند و لذت می برند.
7- از همان كه هستید راضی باشید، در این صورت احساس آرامش بیشتری می كنید.
8- هرچه اكسیژن بیشتری به شما برسد، آرام تر خواهید شد، خوب است در محل كار و زندگی خود گیاهی نگه دارید.
9- مهم نیست كه با شما مؤدبانه برخورد كنند یا نه، برخورد مؤدبانه ی شما، باعث ایجاد آرامی و احساس خوبی در شما خواهد شد.
10- سرعت حركت شما با احساستان رابطه ای مستقیم دارد، آرام راه بروید و حركات بدن خود را آرام تر كنید، طولی نمی كشد كه آرام خواهید شد. گاهی می توانید برای
رسیدن به آرامش، دراز بكشید، عضلات خود را شل كنید و به هیچ چیز فكر نكنید.
11- با حركات آرام و صحبت كردن شمرده، احساس آرامش را به جمع منتقل كنید. آیا تا به حال فرد آرامی را دیدید كه با صدای بلند صحبت كند؟
12- با شوخ طبعی به آرامش خود كمك كنید.
13- رؤیاها نیازهای واقعی ما را آشكار می كند. خاطرات خود را در مورد رؤیاهای تان بنویسید: شخصیت ها، اتفاقات، هیجانات، نشانه ها و احساسی كه بعد از بیدار شدن دارید. ر ؤیاهایتان را تحلیل كنید و ببینید آنها به شما چه می گویند.
14- طی دورانی كه تحت فشار روحی هستید با این كار به خود كمك كنید: نفس عمیقی بكشید و به خود بگویید" من آرامش و كنترل عواطف را در خود احساس می كنم." اگر این كار به طور منظم تكرار شود ، اثر مثبت خواهد داشت.
3. افكار خود را از موقعیت كنونی خود دور كنید و به راه های كمك به اطرافیان خود بیندیشید . سعی كنید حتی برای یك بار در روز هم كه شده یك كار نیك انجام دهید . شما با بهبود وضع اطرافیان و ایجاد شادی در اطرافتان به تحول در وضع خود هم كمك می كنید.
15- ورزش كنید تا عقلتان فاسد نگردد.
16- سلامت فكر و روح هر كس بستگی به این دارد كه تا چه حد می تواند با اطرافیان خود رابطه عمیق و پایدار برقرار كند .
17- سلامت روانی شما دقیقاً بستگی دارد به این كه تا چه حد می توانید كسانی را كه با اعمالشان به نحوی به شما آسیب رسانده اند ، به راحتی ببخشید.
18- آسایش دو پایه دارد: آرامش جسم و آرامش روان.
19- آن كس كه تنی سالم دارد گنجی دارد و خودش نمی داند.
20 -آن كه تندرستی دارد امید دارد و آن كه امید دارد همه چیز دارد.
21- اگر آسایش روحی می جویی هیچ جانداری را خود یا به دست دیگری بی جان مكن و یا به كشتن او رضا مده.
22. اولین اغفال سیگار این است كه هنگام كشیدن آن درعین بیكاری تصور می كنیم كاری انجام می دهیم.
23. به سلامت خود بیش از شغل اهمیت دهید.
24. بهترین خدمتگزار صدیق برای سلامتی بدن فراغت خاطر و آسایش روح است.
25. تمام دردهای جسمانی از خواهش های بی جای نفسانی تولید و به وجود می آید.
26. چهار چیز قوه باصره را زیان رساند: طعام شور خوردن، آب سوزان بر سر ریختن و به چشمه آفتاب نگریستن و روی دشمن دیدن.
27. حمام گرفتن به اندازه چهار ساعت خواب در رفع خستگی مؤثر است.
28. قدر دو چیز فقط موقعی دانسته می شود كه از دست می دهیم: تندرستی و جوانی.
18. هیچ چیز بر صحت انسان بیشتر از آن صدمه نمی زند كه غذا بر روی غذا تناول نماید.
29. یك آدم خوشخو و خنده رو با اشتهای بهتری غذا می خورد.
ورزش ذهن
- Details
- Category: آموزش گروه هدف252
- Published on 23 August 2010
- Hits: 2817
راستي شما چي از زندگي فهمــيده ايد ؟
- فهمــیده ام که وقتی مامان و بابا سر هم دیگه داد می زنند ، من می ترسم . 5 ساله
- فهمــیده ام که وقتی مامانم میگه " حالا باشه تا بعد " این یعنی " نه" . 7 ساله
- فهمــیده ام که هیچ وقت نباید وقتی دستت تو جیبته روی یخ راه بری . 12 ساله
- فهمــیده ام که می شود دو نفر دقیقا به یک چیز نگاه کنند ولی دو چیز کاملا متفاوت ببینند. 20 ساله
- فهمــیده ام مبارزه در زندگی برای خواسته هایت زیباست... اما تنها در کنار کسانی که دوستشان داری و دوستت دارند! 27 ساله
- فهمــیده ام که وقتی من خیلی عجله داشته باشم ، نفر جلوی من اصلا عجله ندارد . 29 ساله
- فهمــیده ام که اگر دنبال چیزی بروی بدست نمی آوری ، باید آزادش بگذاری تا به سراغت بیاید . 29 ساله
- فهمــیده ام که در زندگی باید برای رسیدن به اهدافم تلاش کنم ولی نتیجه را به خواست خدا بسپارم و شکایت نکنم. 29ساله
- فهمــیده ام که عاشق نبودن گناه است. 31ساله
- فهمــیده ام که مدیریت یعنی: ایجاد یک مشکل - رفع همان مشکل و اعلام رفع مشکل به همه. 34 ساله
-فهمــیده ام برای بدست آوردن چیزی که تا بحال نداشتی باید بری کاری رو انجام بدی که تا بحال انجامش نداده بودی ! 36 ساله
- فهمــیده ام که بیش ترین زمانی که به مرخصی احتیاج دارم زمانی است که از تعطیلات برگشته ام . 38 ساله
- فهمــیده ام که وقتی گرسنه ام نباید به سوپر مارکت بروم . 38 ساله
- فهمــیده ام که من نمی تونم سراغ گردگیری میزی که آلبوم عکس ها روی آن است بروم و مشغول تماشای عکس ها نشوم. 42 ساله
- فهمــیده ام که اگر عاشق انجام کاری باشم، آن را به نحو احسن انجام می دهم . 48 ساله
- فهمــیده ام که وقتی طرف مقابل داد میزند صدایش به گوشم نمیرسد بلکه از ان رد می شود. 50ساله
- فهمــیده ام که باز کردن پاکت شیر از طرفی که نوشته " از این قسمت باز کنید" سخت تر از طرف دیگر است . 54 ساله
- فهمــیده ام که نباید بگذاری حتی یک روز هم بگذرد بدون آنکه به زنت بگویی " دوستت دارم" . 61 سال
- فهمــیده ام که بیش تر چیزهای که باعث نگرانی من می شوند هرگز اتفاق نمی افتند . 64 ساله
- فهمــیده ام که اغلب مردم با چنان عجله و شتابی به سوی داشتن یک "زندگی خوب"حرکت می کنند که از کنار آن رد می شوند . 72ساله